پبمان معادی، سامان مقدم و روایت سخت زندگی و واقعیت/ نابودی کودکی و نیشی که افعی تهران به همه میزند
تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۰۶۸۲۲
حسین قره: این نکته جای توضیح دارد، در میان سریالهایی که دیدهایم چه ایرانی و چه غیر ایرانی، فارغ از انواع ژانر، دو سر چشمه اصلی وجود دارد، یکی آن که نویسنده و کارگردان به واقعیت، مدار، فضا و اتمسفر شخصیتهایی که کشف کردهاند وفادار میمانند و زندگی او و آدمیان درگیر با او را روایت میکنند و تا آنجا که امکان دارد مسیر قصهها را دست کاری نمیکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دو نمونه بارز که میتواند شاهد مثال باشد، سریال بریکینگ بد (افسار گریخته - Breaking Bad ) و سریال گیم آف ترونز (بازی تاج و تخت – Game of Thrones ) است. بریکینگ بد تابع امر واقع و واقعیت است و شخصیتها نمیتوانند فردا صبح که از خواب بلند شدند مواد شیمیایی را جوری ترکیب کنند که از آن تخم اژدها بیرون بیاورند، همانطور که در بازی تاج و تخت با ما قرارداد میکنند که میشود شبی تا صبحی را نخوابید و در آتش سوخت و فردا مادر اژدها شد.
کشف و خلق شخصیت نزدیک به زندگیافعی تهران از این منظر سریالی است که در دسته اول قرار می گیرد و تابع امر واقع است، در این اثر باید شخصیتها را بر اساس عواطف و احساسات و باورهایی که عینی هستند و قابل لمس و فهم، ساخت. حتی اگر شخصیت اصلی، فیلمساز و منتقد سینما باشد که به لحاظ عددی و صنفی افراد کم و اقلیتی از جامعه هشتاد و پنج میلیونی ایران به این حرفه اشتغال دارد؛ اما باید برای جمعیت بالایی از این هشتاد و پنج میلیون نفر قابل شناسایی باشد. این شخصیت یعنی آرمان بیانی (پیمان معادی آن را بازی می کند) روابط و برخوردهایش، آداب حضور و بودنش خارج از زیسته هشتاد و پنج میلیون دیگر با تاریخ و فرهنگ و... مشخص نیست. شخصیت ها در واقعیت نقاط مشترک داشته و همپوشانی دارند، امکان ها و مسیرها و بدبختی ها و خوشبختی هایی تقریبا نزدیک به هم به لحاظ تاریخی و هویتی دارند. با این اوصاف شخصیت های افعی تهران باید آنچنان نمود داشته باشد که من ایرانی (حداقل طبقه متوسط) با او احساس مسیر زیسته مشترک داشته باشم، این اتفاق در این سریال می افتد، (فارغ از اینکه کار آدمهای این سریال چیست) گرههای مشترک بسیاری در زیست و زندگیشان وجود دارد که به من ایرانی طبقه متوسط نزدیک است . از این منظر پیمان معادی به عنوان نویسنده و سامان مقدم در مقام کارگردان مسیر را در فیلمنامه و ساخت سریال درست رفته اند؛ چرا که مخاطبان در بسیاری از لحظات عین به عین با زندگی شخصیتها همزاد پنداری میکنند. اگرچه شاید بعضی افتراقها هم وجود داشته باشد که عده ای از طبقه متوسط درک عینی از روابط آدمها نداشته باشند، ولی آن را در تمام سالهای زندگی خود در اطرافیان یا در رسانه ها دیدهاند و این نقطه تعلیق از سویی و جذابیت از سویی دیگر است. خلاصه کم نیستند کسانی که حداقل در دوره جوانی تلاش کردهاند سری هم به کلاسهای هنری بزنند.
زندگی این منتقد سینما که در افتضاحترین روزهایش به سر میبرد، چیز دور دستی نیست چرا که همه آنان که می خواهند کارآفرین باشند، همچون آرمان بیانی که می خواهد فیلمش را بعد از ۳۰ سال بسازد، شکست خورده اند و موانع فردی و اجتماعی و اداری بسیاری را تجربه کرده اند، مسیر سختی که زندگی روبروی همه ما گذاشته است.
همانطور که قبلا هم گفتم سختترین قسمت این نوع سریال نزدیک بودن به واقعیت و نوشتن عین زندگی است، شخصیت ها نمی توانند کاری خلاف آمد آنچه زندگی است را انجام دهند، چرا که مخاطب واکنش منفی نشان داده و سریال را پس می زند. روابط علی معلولی اثر نمی تواند خارج از قصه زندگی باشد.
معرفی شخصیتها با پیچیدگی و راهکار پیمان معادیمعرفی شخصیت در این آثار پیچیدگی فراوانی دارد، از سویی باید قواعد زندگی را رعایت کند و از سویی دیگر نمی تواند خیلی طولانی روایت شود، ترفندی که معادی به عنوان نویسنده آن را با راه حلی نزدیک به واقعیت حل کرده استفاده از عنصر روانشناس است، روانشناسی که برای شخصیت اصلی داستان جذاب و به دنبال راهی و ارتباطی عاطفی با او است و از طرفی خانم روانشناس به دلایلی حرفه ای امتناع میکند و در دل پرداخت شخصیت، کشش و تعلیق هم برای مخاطب می سازد. درست بزنگاهی که ما مخاطبان به این ترفند پی میبریم و به روانشناس شک میکنیم که چرا باید شخصیت اصلی ساعتها اینجا بیاید و ما مخاطبان گذشته و روابط او را در این اتاق ببینیم، (آن هم در بسیاری از مواقع بدون تصویر بیرونی و وابسته به تخیل خودمان همچون روایت مرگ مادر آرمان بیانی که فقط تعریف می شود و تصویری مابه ازا و عینی ندارد و هر مخاطبی می تواند آن مرگ تراژیک را که با شیرینی خامهای تقسیم شده بین کودکان، در ذهن بسازد و ببیند. نویسنده و کارگردان تعمدا نخواستهاند با ساختن این صحنه این حظ بصری که هر مخاطب برای خودش ساخته را با یک تصویر محدود کرده و از بین ببرند)بیانی برای روانشناس قاطی کرده که تو کمکی به من نمی کنی و حال من از وقتی آمده ام بدتر شده است و روانشناس دلایل خودش را بیان میکند و قصه ادامه مییابد.
واقعیتگویی بدون سیاهنمایینکته دیگری که در لابه لای سکانسهای سریال کاشته شده و بدون القا سیاه نمایی روایت می شود، معظلات اجتماعی جامعه ای است که همه ما در آن زندگی می کنیم. از بحران عدم ارتباط بین نسلی که بین آرمان، پدرش و پسرش نمایان است تا خرید دارو در ناصر خسرو از فروشگاهی که لوازم صوتی می فروشد. از بحران طلاق تا دروغ گویی و فسادی که تقریبا در یک رودربایستی جمعی، همه به آن تن می دهند و زیر حباب قلابی خوبیها، قایمش کرده و رویش خاک میریزند. نمونه اش بسیار است از منتقد سینمایی (که از سر اتفاق بازیگرش نیما حسنی نسب واقعا هم منتقد سینما است.) که چند چهره دارد و برنامه تصویری تولید می کند، تا مدیران دولتی که هر کدام سازی به دست دارند و هنرمند و فیلمساز باید هر روز با کوک آنان برقصد.
کودکی همه ما که گم شدمسئله اصلی که جان مایه سریال است، قتل های سریالی زنی است که کودک آزاران را می کشد. اصلا اسم سریال هم از همین شخصیت می آید که خیلی ساده می گوید، به مقتولین زهر می دهد و مردنشان را تماشا می کند. مقتولینی که کودک آزار هستند. زیر آن همه هیاهو که منتقد سینما می خواهد فیلم بسازد و لحظه های کمدی که از دل زندگی بیرون می زند از جمله آن شبی که مادر فیلمنامه نویس سریال فوت کرده و امین حیایی می آید و پارادوکس مرگ و زندگی لحظات خنده داری را خلق می کند؛ اما آنچه به گمان هدف نویسنده است تا روایتش کند، کودکی و کودکانی است که در این جامعه پرهیاهو زندگیشان تباه شده و می شود، چه خود آرمان که کودکیِ تقریبا افتضاحی داشته است تا امروز که نمی تواند مراقب پسرش بابک باشد. کودکانی که ما اسمی از آنها نداریم اما مورد آزار قرار گرفته اند. این حذف کودکی و قربانی بودن کودکان، گره اصلی و تاکید معادی و مقدم است. کودکی ای که به مفهوم مطلق آن، حذفش باعث آسیب و بیماری و ترومای جامعه شهری شده است. جایی که مادران نیستند و پدران حذف شده اند و فرزندان حتی اگر ۵۰ سالشان هم باشد بی پناه هستند و نمی توانند پناه دیگری باشند، حتی اگر آن دیگری فرزند خودشان باشد.
درباره کارگردانی مقدم همین که او ردپای کارگردان را با نماهای عجیب حذف کرده تا قصه با مخاطب یکی شود، کار جسورانه ای است. او همیشه شهر را از بالا به ما نشان می دهد تا در یکی از خانه ها و ماشین های این شهر خودمان را ببینیم که چقدر با این شخصیت ها نزدیک یا درگیر هستیم.
در روزهای آینده درباره بازیگری سریال افعی تهران هم خواهم نوشت.
۵۷۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1893934منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: سریال ایرانی شبکه نمایش خانگی پیمان معادی سحر دولتشاهی آزاده صمدی مریلا زارعی امین حیایی نویسنده و کارگردان منتقد سینما افعی تهران شخصیت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۰۶۸۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای خانواده رضا عطاران در «بدل» چیست؟/ معرفی چهرههای جدید
علیرضا مسعودی معروف به علی مشهدی درباره سریال جدید خود با نام «بدل» که با پایان مجموعه «هفت سر اژدها» از این شبکه پخش می شود به خبرنگار مهر بیان کرد: قصه و اتفاقات سریال «بدل» در سال ۱۴۰۲ رخ می دهد و درباره خانواده عطاران است؛ شهرام قائدی نقش پدر را در خانواده عطاران بازی می کند که نسل اندر نسل عطار هستند. پریسا مقتدی نقش همسرش را بازی می کند و عرفان آصفی نقش پسر خانواده را با نام رضا عطاران دارد.
وی درباره عرفان آصفی که بیشتر در تئاتر فعالیت داشته است توضیح داد: رضا عطاران که تحصیلات مرتبط با هوا و فضا در خارج از کشور دارد پس از پنج سال به ایران باز می گردد. نقش او را عرفان آصفی بازی می کند که سال گذشته در فیلم «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری نقش اصلی را داشت و اینجا هم نقش اصلی سریال را دارد.
این نویسنده و کارگردان درباره قصه «بدل» بیان کرد: طرح این قصه را حدود ۲۰ سال پیش نوشتم و کنار گذاشتم و بعد از سال ها فکر کردم الان وقت آن است که ساخته شود.
مسعودی درباره نام رضا عطاران و اینکه برای این قصه با خود عطاران گپ و گفتی داشته است یا خیر بیان کرد: به هر حال من سال هاست در مقام نویسنده کار می کنم و سال های اخیر هم کارگردانی کرده ام. عطاران هم از مدل کاری من خبر دارد و برایش سوال نبود که چرا سراغ اسم او رفته ام. اما من زنگ زدم و برای استفاده از نامش از او اجازه گرفتم.
این فیلمنامه نویس درباره کمدی های سال های اخیر که نتوانسته است مخاطب را راضی کند، بیان کرد: من همه سریال های تلویزیون را می بینم چون آثار همکاران من است و همیشه این آثار را دنبال کرده ام. مساله این است که الان چهار یا پنج پلتفرم اصلی داریم و فضای مجازی هم بسیار فعال است. فضا نسبت به ۲۰ سال پیش خیلی تغییر کرده است. گرفتاری مردم هم بیشتر شده است. آن زمان شاید ساعت ۷ شب خانه بودید اما الان آنقدر دلمشغولی ها زیاد شده است که باید تا آخر شب کار کنید.
وی درباره اینکه سریالش چقدر می تواند فضای جدیدی در میان کمدی ها داشته باشد، عنوان کرد: این سریال هم از موقعیت های کمدی و هم از کمدی کلامی برخوردار است. شخصیت ها در این سریال فانتزی نیستند. شخصیت هایی که در این سریال انتخاب کرده ام به گونه ای هستند که مردم با آنها همذات پنداری دارند و ما به ازای آنها را می بینند. پیش از این هم سال ها تلاش کرده ام که مردم با شخصیت های آثارم ارتباط بگیرند و کاراکترها و شخصیت ها را اطراف خود دیده باشند.
نویسنده «کوچه اقاقیا» اضافه کرد: نویسنده هایی مثل پیمان و محراب قاسم خانی تخصص شان در فانتزی است ولی من هرچه ساختم مابه ازای آن را در زندگی خودم دیده ام مثل «نوروز رنگی» که چند سال پیش پخش شد و «بدل» هم چنین ویژگی ای دارد. غیر از شخصیت ها، بخشی از داستان هم براساس یک واقعیت است.
مسعودی در ادامه درباره حضور بازیگران در سریال های تلویزیونی با توجه به دستمزدهای شبکه خانگی بیان کرد: الان دستمزدها در پلتفرم ها آنقدر بالا و عجیب و غریب است که بسیاری از بازیگران را نمی توانید در تلویزیون داشته باشید. با این ارقامی که آن طرف رد و بدل می شود مگر می توانید به بازیگرانی چون جواد عزتی بگویید به تلویزیون بیاید. خود من با رقم های تلویزیون رویم نمی شود به اینها که رفقایم هستند بگویم به تلویزیون بیایند.
وی در پایان درباره اینکه چرا خودش به پلتفرم ها نمی رود و کار بسازد، بیان کرد: تلویزیون مخاطب بسیار بالایی دارد من ادعایم می شود تمام ایران را گشته ام و در سراسر ایران دیده ام که هنوز تلویزیون شان روشن است. شک نکنید یک سریال تلویزیونی در شبکه سه میزان بیننده اش خیلی بیشتر از سریالی است که در شبکه نمایش خانگی درباره اش بحث می شود.
کد خبر 6091923 عطیه موذن